گذری بر زندگی و آثار شاعر ملی کُرد


گذری بر زندگی و آثار شاعر ملی کُرد

عبدالرحمان شرفکندی (هه ژار)

دکترفاروق صفی زاده

پژوهشگر ، نویسنده ، مترجم و شاعر نامی کُرد ، استاد عبدالرحمن شرفکندی ملقب به «هه ژار» در سال 1300خورشیدی در شهر فرهنگ پرور مهاباد دیده به جهان گشود . پدر ایشان ملا محمد پور از روحانیون متدین بود که از راه کسب و کار امرار معاش می کرد. هه ژار در بیست سالگی ( سال 1320 اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران و به ویژه کردستان) جزو نخستین کسانی بود که در جمعیت تجدید حیات کردستان (ژـ کاف)عضو شد . در این زمان استاد شروع به سرودن شعر کرد .در همین زمان تخلص «هه ژار به معنی فقیر و تهی دست» را بر گزید. از سوی قاضی محمد رئیس جمهوری کردستان شاعر ملی لقب گرفت و نخستین دیوان اشعارش چاپ و منتشر گردید. او از دوستان و نزدیکان قاضی محمد بود .

داستان زندگی هه ژار در عراق ، سراسر حکایت تحمل فقر و محرومیت در عین آزادگی است. سال ها با نام مستعار زیست و برای گذران زندگی ، به انجام سخت ترین کارها دست زد.از کارگری و سر عملگی در بیابان های گرم و سوزان جنوب و غرب عراق تا خدمتکاری منازل و حمل بارهای مردم ، کار طاقت فرسا و سوء تغذیه بیمارش کردو چون بیماری اش به درازا کشید مسلول شد و به توسط جمعی از دوستان به بیمارستانی در جبل لبنان انتقال یافت .این بیمارستان کتابخانه ی بزرگی داشت حاوی کتب ارزشمند به زبان عربی .هه ژار دو سال و چند ماه در آن جا بسر برد و به مطالعه ی این آثار پرداخت . پس از بهبودی به عراق بازگشت (به عضویت مجمع علمی آن کشور درآمد) هه ژار جزو مخالفان رژیم نوری سعید عراق گشت و به کردستان سوریه هجرت کرد. پس از کودتای عراق و سلطنت عبدالکریم قاسم و برابری حقوق کُردو عرب ، هه ژار به عراق بازگشت و به ملا مصطفی بارزانی رهبر کردهای عراق پیوست .هفده سال در کنار بارزانی اشعاری بسیار مهم و سیاسی سرود که در دیوان بو کردستان(برای کردستان) به چاپ رسید.

در سال 1975 نهضت کردستان عراق شکست خود و شمار فراوانی از کردهای عراق به ایران پناهنده شدند .هه ژار نیز به ایران بازگشت و در عظیمیه کرج مستقر شد.در دانشگاه تهران ترجمه قانون ابن سینا را آغاز کردو آن را به پایان رسانید که تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است .آثار فراوانی از این شاعر بزرگ به چاپ رسیده است .او سرانجام در روز پنجشنبه دهم اسفند 1369 جان پاکش به جوار یار شتافت .جنازۀ استاد در مهاباد در کنار استادان دیگر ادب و زبان کردی به خاک سپرده شد.داستان زندگی هه ژار از سه جنبه جای تأمل دارد : نخست از نظر ادبی و فرهنگی .هژار در 24سالگی شاعر ملی کُرد لقب می گیرد و نثر هه ژار بهترین نثر ادب کردی محسوب می گردد. نثر هه ژار در عین آن که بسیار بی تکلف و روان است ، به تناسب موضوع ، وزن و آهنگی خاص دارد که حاکی از ذوق سرشار نویسنده و احاطه فوق العاده ی وی بر زبان کردی است.

ترجمه ی یکی از اشعار استاد هژار:

به در به دری یا در منزل خودم

در خاک عرب یا ایران و روم

لخت و عریان و یا پوشیده

ویرانه منزل یا دارای کاخ

آزاد و سربلند یا شاد و خندان

در زنجیر و طناب یا گوشه ی زندان

در تندرستی ، جوانی و پیری

یا زارو بیمار در بیمارستان

بر تخت فرمانروایی

یا در کوچه و خیابان در تهی دستی

کُردم ، در راه کُرد و کُردستان

جانم رافدا می کنم و سرم را قربانی

کُردی می زیَم ، کُردی نیز می میرم

به کُردی پاسخ قبر را هم می دهم

به کُردی باز زنده می شوم

در آن دنیا نیز کُردی سخن خواهم گفت

***

آنچه که در زمان در گذشت هه ژار در مجله اصحاب انقلاب از او یاد شده است هم از نظر صاحب نظران می گذرد:

... بی شک ، یاد کردن از مردان بزرگ در طول تاریخ همواره به مثابه چراغی فرا روی انسان ها در یافتن راه رستگاری خویش بوده است. مردانی که بر خلاف بسیاری از اهل دیار خود ، راه های کم رهروتر را برای زندگی خویش برگزیدند و با صعود از صخره های صعب و ستیغ کوهستان حیات ، جلوه های عالی انوار حقیقت را به چشم دیدند، همچنان که مرگ و نیستی راه و همان سان که عطش فراق جان تشنه شان را روزها و شب ها آزرد، گاه گاه از زلال چشمۀ خورشید دامنی تر کردند.که همانا ، کلمۀ «حرکت» که اول کلمۀ قاموس هستی ، گرچه به رسیدن مقصد نیانجامید برواژۀ «رکود» ولو عامل دوری از خطرات باشد تا ابد شرف دارد.

کلمات آغازین کتاب حیات استاد شرفکندی در سال هایی که «برهان» به تازگی شیخ و عارف بیاره اش را ازدست داده بود و عبارات پایانی آن در سال هایی که «ایران» هنوز سیاهپوش آقایش بود و مستان در سوگ گلعذارشان نشسته بودند ، نوشته شد ... و هه ژار «به ره و پیر» و«مه خاب» را برای آن دو پیر سرود.

زندگی پرتلاش هه ژار ، اما از دید خود او به گونه ای دیگر به چشم می آید.او می گوید :«من هم مانند "جه بر"همان روزی که به دنیا آمدم از دنیا رفتم» شاید این دید بر می گردد به تجربه ، «ترجمۀ رباعیات خیام به کُردی» که موجب حضور بک نوع جهان بینی خیامی در دیدگاه های شخصی وی شده بود.مردانی که از حدود زندگی روزمره پا فراتر می گذارند ، دائماً بر طول و عرض سعۀ وجودی خویش می افزایند، به نحوی که با گذشت سال ها ، شاید شباهتی بین تصویرهای مراحل حیاتی متعدد ایشان به نظر نیاید. در حالی که حدود زندگی روزمره پا فراتر می گذارند، دائماً بر طول و عرض سعۀ وجودی خویش می افزایند ، به نحوی که با گذشته سال ها ، شاید شباهتی بین تصویرهای مراحل حیاتی متعدد ایشان به نظر نیاید .در حالی که هر تصویری جدید ، کامل شدۀ تصویرهای قبلی است .این چنین است که هه ژار بیست سالۀ جوان با هه ژار چهل سالۀ سردو گرم چشیده و هه ژار شصت و سه سالۀ پخته ، سه تصویر است که در ظاهر هر سه  با یکدیگر متفاوت ، ولی در واقع نشانگر سیر تدریجی پختگی است .

معضلی که چه در حیات مردان بزرگ و چه پس از آن رُخ می نماید، برخورد آدمیان تک ساحتی و ایستا با این پدیده است . آنان چون خود ، در حیات خویش هیچگاه وجودی عمیقاً پویا نداشته اند، در شناخت مردان این چنینی، تنها مقطعی از مقاطع زندگی یا بعدی از ابعاد وجودی اینان را به چشم می بینند و غالباً این مقطع یا آن بعد، با شخصیت یک بعدی و خفۀ خودشان مطابقت دارد.بر مبنای آنچه به چشم دیده اند ، که واقعیت بوده است ، البته بخشی از واقعیت ، ادعای لقای هست و نیست را می کنند و چه بسا ، صادقانه بر ادعای ناقص خویش پای می فشارند. اینجاست که تمثیل مولانا جلال الدین به یاد می آید (و در مثل مناقشه نیست) : فیل را به سرزمینی بردند که نمی شناختندش و چون شب به آن دیار رسیدند و آن را به خانه ای داخل کردند ، ملت با خبر شدند و خواستار دیدن آن ، و هر کس به درون رفت ، آنکه مثلاً قدی بلند داشت و توانست دست بر پشت فیل بکشد ، ادعا کرد تخت است و آن که کوتاه تر بود ، دست بر پایش کشید و گفت ستون است تا چراغ آوردند و حقیقت روشن شد.[استاد خود نیز این حکایت منظوم را به کُردی به نظم کشیده است.]از این روست که می گوییم :شخصیت استاد هه ژار ، تنها ، مرید شیخ شمس الدین برهانی ، طلبۀ فقه، کشاورز روستایی  ، عضو ژ ـ کاف ، نویسندۀ «نیشتمان» یا «کُردستان» یا ... شاعر ملی کُرد ، دوست هیمن ، مترجم کُردی شمال ، عضو اکادمی های علوم ، مسؤول انتشارات و رادیوی مرحوم ملا مصطفی بارزانی، همکار نزدیک «انتشارات دانشگاه تهران» و در این اواخر «انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی » و... بودن نیست بلکه مجموعه ای از تمامی این ها می باشد.

استاد شرفکندی از دردها و معضلات جامعۀکُردستان رنج می برد.عمری خواستار اعتلای کُرد بود، اما هیچ چیز را از قوم خویش منها نمی کرد؛ یعنی بر خلاف بعضی تنگ نظران که دائماً در حال نبش قبرند و کُرد را می خواهند . اما کُرد زرتشتی! یا ... و برخی از خود بیگانه که کُرد را ماتریالیست یا غرب زده می خواهند .هه ژار کُرد را همانطور که هست می خواست.با فرهنگ و اعتقادش . از فرهنگ وارداتی بیزار بود و آنان که خود را فراموش کرده و فرهنگ وارد می کنند را با طنز نیش دار خود مورد طعن قرار می داد . در عین داشتن «تفکر بازگشت به خویشتن» با خط کشی های غیرواقعی و تصنعی سرود شوم جدایی سر نمی داد. اومانند «محمد قاضی» همشهری و دوستش معتقد بود:«کُرد هرجا که باشد ایرانی است و دوستی ایران در دلش .» اگر از بهترین شعرحماسی از او می پرسیدی ، جواب یک کلمه بود:«شاهنامه».و خود بهترین سال های عمرش را (به تقریب، بیش از دوازده سال) در به یادگار گذاشتن بزرگترین آثارش گذرانید:«هه نبانه بورینه» (= فرهنگ کُردی به کُردی و فارسی) که به لحاظ سبک فرهنگ نویسی و انتخاب معادل ها بی نظیر است و همچنین «ترجمۀ هفت جلدی کتب عظیم «قانون» شیخ الرئیس بوعلی سینا» .اولی مبنای مهمی در اعتلای زبان کُردی و دومی کاری سترگ و مردانه در عرصۀ ترجمه به فارسی است. جالب است که بدانیم هه ژار مسن ولی پرتلاش دهۀ آخر عمر ، همزمان این دو کار را انجام می داد و تقریباً همزمان نیز به انجام رسانید و با زبان عمل گفت : به قوم خویش عشق می ورزم ولی تعالی او را در تعالی ملت دوست داشتنی ام می خواهم .

 


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: